پیشواز
چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۴۶ ق.ظ
با زادراهی از تبسم
کوچ مادرم
نمی توانست نابهنگام باشد
شغالان
کنار تاکستان چرخ می خوردند
و قبضه ی شمشیری شکوهمند
به دست پینه بسته ای
بوسه می زد!
سفر
تدارک شده بود
و مردی در غبار
دانه های اشک می افشاند
و به دنبال گوشه ای تاریک می گشت
تا ترانه ی نیلی اش را سر دهد!
با زادراهی از تبسم
کوچ مادرم
شغالان هیاهو را
به نیشخند می گزید
و آسمان به پیشواز ستاره
کهکشان می بارید!
مرحوم دکتر سید حسن حسینی
شعری از کتاب «از شرابه های روسری مادرم»
کوچ مادرم
نمی توانست نابهنگام باشد
شغالان
کنار تاکستان چرخ می خوردند
و قبضه ی شمشیری شکوهمند
به دست پینه بسته ای
بوسه می زد!
سفر
تدارک شده بود
و مردی در غبار
دانه های اشک می افشاند
و به دنبال گوشه ای تاریک می گشت
تا ترانه ی نیلی اش را سر دهد!
با زادراهی از تبسم
کوچ مادرم
شغالان هیاهو را
به نیشخند می گزید
و آسمان به پیشواز ستاره
کهکشان می بارید!
مرحوم دکتر سید حسن حسینی
شعری از کتاب «از شرابه های روسری مادرم»
۹۳/۰۱/۱۳